فانوس امید
بر این قایق واژگون ناجور
تو نگاهت فانوس روشن ساحل امید
من اما
قایقی بر آب مه آلود
تو
صدایی واضح و امید وار
من خسته اما پا تا به سر گوش
به شب های بی چراغ مادرم ، که از جنس نور است محصور در میان سایه ها
زندان اوین – 9/6/1383 قرنطینه ی بند سیاسی – سلول 105