مسیر تباهی
من لبخند از یادم رفته بود
تو ام یاد انداختی
من مرگ در یادم مانده بود
تو ام از یاد انداختی
و ارابه ی موتم در مسیر تباهی
رفته بود
تو ام از کار انداختی
و تاوان عشق بر ضمه ام مانده بود
تو ام به مهرپرداختی
این همه طلوع پر شکوه شعله کش
تو ام به جان شعر خامشم انداختی
من تو را
به جان
باورم شده است
که عطر گلاب می دهی
که عطر نوئی کتاب می دهی
و ماه را آن طور که هست
می فهمی
و بیش از هر کسی
سرود می دانی
اوین_بند سیاسی _زمستان 1383
فرازی از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان
تو ام یاد انداختی
من مرگ در یادم مانده بود
تو ام از یاد انداختی
و ارابه ی موتم در مسیر تباهی
رفته بود
تو ام از کار انداختی
و تاوان عشق بر ضمه ام مانده بود
تو ام به مهرپرداختی
این همه طلوع پر شکوه شعله کش
تو ام به جان شعر خامشم انداختی
من تو را
به جان
باورم شده است
که عطر گلاب می دهی
که عطر نوئی کتاب می دهی
و ماه را آن طور که هست
می فهمی
و بیش از هر کسی
سرود می دانی
اوین_بند سیاسی _زمستان 1383
فرازی از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان
1 Comments:
sallam Ali agha. sheretoon khily ghashang bood. vala inghadr ziba bood ke dar vasfesh bayad donbale kalamate zibatary begardam ke betoonam tosife behtary dashteh basham.
Post a Comment
<< Home