Saturday, October 28, 2006

فانوس امید

تو نگاهت فانوسیست که می تابد از دور
بر این قایق واژگون ناجور

تو نگاهت فانوس روشن ساحل امید

من اما
قایقی بر آب مه آلود

تو
صدایی واضح و امید وار

من خسته اما پا تا به سر گوش

به شب های بی چراغ مادرم ، که از جنس نور است محصور در میان سایه ها


زندان اوین – 9/6/1383 قرنطینه ی بند سیاسی – سلول 105

0 Comments:

Post a Comment

<< Home