صدای پای مرگ
گوش دار دمی
با تو سخن می گویم
مرگ
به زودی از دیوار های سلول من
لبریز میشود
و دیری نخواهد گذشت که فضای
سلول کوچک مرا
از خویش انباشته می سازد
گوش دار دمی
برای بردن من
شده است
مبادا در را بگشائی
دوست ندارم
شرشر مرگ به هجوم خاکستری سهمگینش
به سینه ات که جای قلب توست بکوبد
تمام محتوای مرگ آلود
این فضای محقر را برای من
وا گذار
و برو
من این حادثه ی ساکت وهم آلود را
از پیش ترها
پذیرفته ام
دیر آمدی
دیر شده
در زندان واژه ای هست به نام زیر حکم که در مورد کسانی به کار می رود که در انتظار حکم اعدام هستند ، بعضی از دوستانم این واژه را با خود یدک می کشیدند و هنوز هم ، واما اطرافیان هم کم از آنها نصیب از زیر حکم بودن نمی برند زیرا روح را در می نوردد آن زمان که دوستی را به سمت طناب می برند
اوین_بند سیاسی _زمستان 1383
فرازی از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان
1 Comments:
دوست عزیز از شعرت لذت بردم خوشحال می شوم نظرت را در باره این سایت داشته باشمhttp://wwwdoostcomblog.blogspot.com/
Post a Comment
<< Home