Friday, January 13, 2006

مورچه جان

روی وسعت زیاد میز ما
مورچه ای
دوان دوان ترانه می برد
و خدا بر او نگاه مستقیم می کند
لاله ها از حصار گلدان بلور
سر به سر کشی تافته اند
و مورچه جان بار ترانه می برد
ترانه دانه ایست
از برنج
که آن را با عشق اشتیاق
به سوی لانه می برد
مورچه جان
برای اهل خانه اش
مورچه خان
بزرگ است و با شکوه
چون آن دانه را
ترانه خوان
ترانه خوان
به سوی لانه می برد
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی
از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

قاصدک

دختر همسایه ی ما
قاصدک ها را دوست دارد
او تعداد زیادی قاصدک دارد
که برای هر کدام نامی نهاده
یکی خورشید
یکی ماه
و نام دیگری دریاست
ولی نام هیچ کدام از قاصدکان
عشق نیست
عشق نیست
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی
از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

صبوری

صبور و بی صدا
پشت حصار و غصه ها
و همجوار میله ها
پر از سکوت بیشه ها
در اندیشه ام
در خیال آن نگاه مست و
کیمیا
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی
از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

مسیر رهسپاریت

در نگاه خسته ام لرزه بود
نمی دانم
در جاده ی رفتن تو لرزه بود
نمی دانم
هر چه بود تصویر رهسپاریت می لرزید
و شانه های من
این را خوب می دانم
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی
از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

زیر حکم

زیر کوه باش
زیر حکم نباش

زیر حکم باش
زیر یوغ نباش
همین



اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383
فرازی از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

نگاه

در نگاه سوال خیزبرادرم
شهر پیچاپیچ
پرسشهای بسیار بود
به هنگام دیدن برادر
در لباس پر معنای محکومان
منش اماخواصتم تا بداند
او که آزاد است
که برادر
مال دیگری را نبرده
جان دیگری را نبرده
و هیچ دیده به نادیدنی نیالوده
جرم برادرای برادر
فریاد است
فریاد است
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی
از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان.سید علی عالم زاده .ماهان

Thursday, January 12, 2006

طعم زندگی

سيب های کال
طعم عجيبی دارند
بد مزه ، ترش و گس
ولی برای خوردنشان
بسيار حريصم
زيرا طعم واقعی زندگی را ميدهند
بد مزه ، ترش و گس
علی عالم زاده . ماهان

Monday, January 09, 2006

گور گرم ستارخان


برای اشتیاق پیدای چشمان تو
تصویری نیست
که پر کندایشان را
از منظره ی سر سبز عشق
و نهال آزادی
و صدای شرشر
رود صداقت
و راهی راست و درست
که به گور گرم ستارخان رسد
به حجت بختیاری مبارزی از اهالی آذرآبادگان
اوین­_بند سیاسی _زمستان 1383فرازی از حبسیه ی .حدیث بی قراری ماهان
سید علی عالم زاده .ماهان

تشنه ی آزادی

غربتم
بی انتهاست
خسته در خاکم و افلاک
همان آبی آبيست که بود
ته اين جنگل شب
می رسد پای سپيدار به رود
غرقه ی تحقيرم
تشنه ی آزادی
همه ی افکارم منعکس در نگاهيست
که به رويای شفق می نگرد
که تو هم در شفقی
و منم دلتنگ
به تو می انديشم
تو مرا می بينی
تو مرا ميشنوی
تو مرامی خوانی
من تورا می خواهم
اين شعر زيبااز ايران به من اهدا شده تا رنگ تبعيدم دگر گون شود
باسپاس از خاتون شعر و نور نگاه فاخته ی عزيز